سایت مصدق از آقای علی شاهنده، حقوقدان و از فعالین بنام و قدیمی جنبش ملی، عضو هیات مدیره کانون وکلای دادگستری در جریان انقلاب بهمن و مسئول تشکیل کنگره ای از وکلای دادگستری و حقوقدانان بهنگام طرح قانون اساسی، دعوت به مصاحبه نموده است. بواسطه طرح الزامی بودن رعایت دموکراسی و لائیسیته در قانون اساسی از جانب این کنگره و سایر فعالیتهای سیاسی-اجتماعیشان، ایشان مجبور به خروج از کشور گردیده و در حال حاضر در سوئد اقامت گزیده اند
سایت مصدق :
آقای شاهنده با تشکر از فرصتی که به من جهت انجام مصاحبه دادید، مایلم در ابتدا بدانم شما شرایط امروزی جنبش را چگونه ارزیابی می کنید؟
علی شاهنده:
جنبش یک ملت، به کوتاه سخن، درمعنای عام جنبش آن ملت علیه قدرتی است که مانع دستیابی او به حقوق خویش است. در معنای خاص در مورد جنبش ملت ایران عبارتست از جنبش علیه حکومت و حاکمیت نظام «جمهوری اسلامی – ولایت فقیه» با هدف استقرار نظامی جمهوری فارغ از وراثت و ولایت و براساس دموکراسی و آزادی و برابری، مصون از هرگونه و به هرعنوان و بهانه دخالت دین و مذهب ومنظومه های ایدئولوژیک در حکومت
این جنبش ادامه دهنده جنبش وانقلاب مشروطیت (قا نونمند خواهی جامعه) است که رستاخیز و نوزایی واقعی و درخشان ملت ایران در عبوراز یک گدار بزرگ تاریخی ، بدرود با همه دوران گذشته (استبدادی همراه با تجاوزهای استعماری بیگانگان) و گام نهادن درعصر استقلال جامعه ودستیابی ملت به مقام شهروندی جامعه با حق برابر شرکت در تصمیم گیری در باره شیوه اداره امور جامعه خود، بود که با وجود موفقیت در رد استبداد شاه وشیخ و اعلام قانون اساسی مبتنی بر حاکمیت ملت، مواجه با کارشکنیها و دسیسه های همان بیگانگان و عوامل ومهره های استبداد شد که با کمک عناصر خودفروخته با انواع توطئه ها وترفندها از جمله کودتاهای گوناگون محمدعلیشاه و کودتاهای سالهای 1299 و 1332 مانع اجرای قانون اساسی و حاکمیت ملت شدند و آخرین قیام ملت ایران در 1357 برای شکستن سد استبداد و استعمار نیز با شدیدترین مقابله آنها مواجه شد که با توسل به سیاست آشنای«کمربند سبز» وگشودن راه برای عاملان ومدعیان فرصت طلب آن، قیام را منحرف وحتا قانون اساسی مشروطیت را پاره و با قانون اساسی منطبق با مقتضیات والزامات واهداف «کمربند سبز» جامعه ایران را به اعماق تاریخ و دوران قبیله ای بازگرداندند و ملت ایران را نه تنها از حاکمیت بر اداره امور خود محروم کردند بلکه همچون «صغیر» محکوم اراده و حکم «ولی» قراردادند. اما با همه این دسیسه ها و توطئه ها و سرکوبیها و حتی قتل عامها ملت ایران همواره در حال وهوای همان آرمانهای انقلاب مشروطیت زیسته و برای تحقق آنها در مبارزه آشکار و پنهان با حکومت متشکل از اتحاد دشمنان دموکراسی و آزادی (شاه و متولیان دینی) و قدرتهای بزرگ استعماری بوده وهست و مبارزه کنونی ملت ایران نیز درتداوم همین مبارزه برای تحقق آرمان حاکمیت خود به امور جامعه خود و سرزمبن خویش است
اکنون جنبش در درون و بیرون ایران علیه نظام حاکم، مظهر استبداد و واپسگرائی و بیگانه با خرد و خوی مردمی جریان دارد و اگر متاسفانه در بیرون از ایران با تفرقه ها و کژروی ها و اکثرا مبتنی بر خودخواهی ها و خودبینی ها وحتی توهم ها وخود فریبی ها نتوانسته است از امکاناتی که در دسترس دارد برای ایجاد سازمانی قوی و منسجم برای مبارزه ای یکپارچه و متحد بهره گیرد، در جایگاه اصلی خود یعنی در درون ایران در زیر ضربات مرگبار نظام حاکم شجاعانه با قلم و قدم ادامه دارد و بیشک به بار خواهد نشست
سایت مصدق :
شما نیروهای مسلط و اصلی این جنبش را چه کسانی می بینید؟
علی شاهنده:
نظام شاهی با پیشینه های ننگین دشمنی با حاکمیت ملت چه پیش وچه پس از انقلاب مشروطیت و نظام دینی که متولیان آن درهرفرصتی و بویژه فرصتی که در انقلاب 57 بدست آوردند، نشان دادند که در جایگاه ضد مردمی و دشمنی با حاکمیت مردم نشسته اند و برای حفظ قدرت و سوءاستفاده از آن هیچ حد ومرزی نمیشناسند و از هیچ ودروغ وتزویر و تبهکاری ابا ندارند و لذا محتوای جنبش کنونی واجد دو خصلت روشن است یکی ضد نظام شاهی و دیگری ضد نظام دینی. بنابراین هواخواهان آن دو در جنبش ملی نه جائی دارند ونه اساسا اعتباری وهمچنین دو وچند دوزه بازان که در قطارهای گوناگون جا رزرو مبکنند، در جنبش ملی جائی ندارند. اما در جامعه ایرانیان هموطنانی (فردی با گروهی) هستند که میتوانند و شایسته است که مبارزان درون این جنبش باشند وبه آن یاری موثر رسانند که متاسفانه مجذوب ایده هائی گرچه انسانی اما به گمان من فاقد شرایط کنونی عینی وذهنی (که به همین سبب شکل وحالتی نامسئولانه وتفننی یافته) نه تنها از این همکاری وهمراهی اعراض دارند بلکه با عناد ورزی با آن تفرقه می آفرینند. امید وار باشیم که آنان با توجه به شرایط وامکانها درموضع گیری خود تجدید نظر کنند و صمیمانه به جنبش ملی بپیوندند و به انسجام وغنا وقدرت آن یاری رسانند
سایت مصدق :
همانطور که می دانید 21 ماه مه جنبش بزرگداشت زادروز دکتر مصدق در کلن برگزار می شود شما به عنوان یک آشنا به جبنش ملی این برگزاری را صرفا یک قدردانی می بینید یا بکار بستن اندیشه ها و راه مصدق ؟
علی شاهنده:
قدردانی واقعی از دکتر مصدق نمی تواند محدود به تنها یادآوری از او و تجلیل او باشد که البته این خود بجا است. اما آشکار است که قدردانی واقعی از او تایید فعالیت های پرارج اجتماعی – سیاسی او و تاثیر عظیم آن در جامعه ایران است و تجدید پیمانی به پیگیری راه ورسم او. چون مسلم است که این فعالیتها از کاراکتر و خصلت وخوی او و باورهای او سرچشمه میگیرد. اشاره ای هرچند کوتاه به آن خصوصیات وخصلتها و اهم کارها و فعالیتهای سیاسی – اجتماعی او به این بزرگداشت وقدردانی معنا و مفهوم واقعی میدهد و به آن اعتبار و تاثیر اجتماعی میبخشد
شاخصترین خصلتها وخصوصیتهای او: او انسان دوست و صادق و یکرنگ وبا شهامت، فسادناپذیر، روشن بین وبی اعتنا به مال وثروت بود (حتا دردوران نخست وزیری از گرفتن حقوق خودداری کرد وهزینه های مسافرتهائی که به خارج ازایران برای دفاع از حقوق ملت ایران میکرد خود میپرداخت) . به دموکراسی و لائیسیته و مشارکت ملت دراداره امور خویش اعتقادی عمیق داشت ووطن دوستی واقعی بود. در آمیزه ای از وطن وهموطن دوستی . او به اصول وپرنسیپ های خود تا پای نه تنها مال بلکه جان پایبند بود. در کتاب خاطرات او منعکس است که «صاحبان عقیده وایمان نباید از مرگ هراس کنند تا چه رسد به فحش ناکسان چونکه مصلحت اجتماعی است» وی که این سخن مادر را همواره در گوش جان داشته است: « وزن اشخاص درجامعه بقدر شدایدی است که در راه مردم تحمل میکنند»
شاخصترین فعالیتهای سیاسی – اجتماعی او پی گیری مبارزه علیه استبداد و نفوذ استعماری بیگانگان، در هر چهره وبه هرنام، است . مسلم است که ورود درجزییات این فعالیتها وآنچه دکتر مصدق در دوران زندگی و در دوران نخست وزیری کرده است در حوصله این مصاحبه نیست. به اشاره ای کلی و بسیار کوتاه از آن بسنده می کنم، به ویژه که افزون بر آگاهی اکثریت ایرانیان، نوشتارهای بسیار چه به صورت کتاب و چه مقاله دراین باره هست ومراجعه به آنها سهل و آسان
او همواره خود را دربرابر ملت ایران مسئول میداند و در برابر رویدادها ئی که منافع ملت ایران را مورد تجاوز قرار میدهد ساکت نمی نشیند. از جوانی به خدمت انقلاب مشروطیت کمر میبندد و با توطئه کودتای 1299 وسپس با سلطنت رضاخان و سپس کشیدن راه آهن استراتژیک سراسری مورد نظر دولت انگلستان (آنهم به هزینه ملت ایران) و تمدید استعماری قرارداد (از اساس تحمیلی استعمار) نفت مخالفت میکند . به تصادفی از کشته شدن بدست پلیس رضاخان مصون میماند. پس از سرنگونی رضاخان از تبعید آزاد می شود و به مبارزه خود ادامه می دهد و با اعتمادی که در جامعه از آن برخوردار است درمقام رهبری جنبش قرار میگیرد و با تشخیص نقطه اصلی درد، تحمیلات استعماری دولت انگلستان (که مستقیما بوسیله شرکت نفت که درچنبره کامل و خودمختار ماموران جاسوسی آن دولت همچون شعبه ای از دولت انگلستان و دولتی در داخل دولت ایران قراردارد، اعمال میکند و برای حفظ این موقعیت که مستلزم نبود حاکمیت ملت است بوسیله عوامل خود فروخته ودرراس آنها شاه دست نشانده با دخالت و تقلب مانع حضور نمایندگان واقعی ملت در مجلس شورا میشود)
برای دمیدن حیات تازه ای به نهضت ملی و دست آوردهای انقلاب مشروطیت و خنثی کردن تحمیلهاِی استعماری به چاره جوئی مبپردازد . ابتدا به امید دادن اعتماد نفس به شاه برای تکیه به ملت وخلاص کردن خود از طلسم قدرت انگلستان وخودداری ازدخالت در انتخابات با جمع کوچکی در دربار متحصن می شود ولی شاه آنچنان زبون قدرت انگلستان است که توصیه انان را نمی پذیرد. پس چاره را در قطع دست استعمار انگلستان میبیند و با تشکیل جبهه ملی و اتکا به حمایت و پشتیبانی مردم به این کار مهم همت می گمارد و با توفیق درآزادی انتخابات تهران خود ویارانش در جبهه ملی , انتخاب می شوند وبا رهبری او, قانون ملی شدن صنعت نفت و خلع ید شرکت نفت را به تصویب مجلس شورای ملی می رسانند و از شرکت نفت خلع ید می کنند. دکترمصدق نقشه ها و توطئه های دولت انگلستان را برای محکوم کردن اقدامات ایران در مراجع رسمی جهان بااثبات حقانیت ملت ایران درملی کردن نفت خود، خنثی می کند و حتی در برابر توطئه های دولت انگلستان به قطع رابطه سیاسی با دولت انگلستان دست میزند. ملت ایران مالک ثروت خود می شود و از تحمیلات دولت انگلستان خلاص و آنگاه است که میتواند در راه رشد و پیشرفت و ساختن جامعه ای آزاد و آباد گام گذارد
او درمدت بسیار کوتاه نخست وزیری درعین مبارزه سهمگین با استعمار و استبداد و توطئه های مستمر آنها از پرداختن به انتظام امور جامعه وحل مشکلات مردم فارغ وغافل نبود و لوایح قانونی او معرف این توجه جدی او است . شمارش همه این لوایح و بیان محتویات آنها و تاثیر آنها در ساختن جامعه ای سالم و آزاد و آباد در فرصت کوتاه مصاحبه نیست.
:اما با نگاهی کوتاه به سرفصل آن، به اهمیت آنها پی می بریم از جمله
در امور کشاورزی: الغای عوارض مالکانه در دهات و ازدیاد سهم کشاروزان و تاسیس سازمان عمران کشاورزی
درامورکارگری: بیمه های اجتماعی کارگران
درحوزه فرهنگی: تشکیل شورای عالی فرهنگ برای نظارت بر امور فرهنگی – آموزش و پرورش عمومی ، استقلال مالی دانشگاه
درقوه قضائی: تصفیه قضات، تفویض امور استخدامی قضات به شورای عالی قضات، بازگرداندن استقلال قضات، اصلاح این وزارتخانه، حذف محاکم اختصاصی، استقلال کانون وکلای دادگستری
درحوزه اموراقتصادی: تاسیس هیات نظارت صنعتی، تشویق صادرات، توسعه اکتشاف و استخراج معادن، تاسیس اطاقهای بازرگانی، تدوین اساسنامه شرکت ملی نفت، تاسیس بانک توسعه صادرات – تاسیس پلیس گمرک
درحوزه امور ماتیاتی ودارائی: تشکیل کمیسیونهای حل اختلاف مالیاتی، اصلاح قانون مالیات املاک مزروعی
درحوزه امور اداری وتعدیل بودجه اداری: بازنشسته کردن کارمندان زاید وناصالح
در تامین مسکن: افزایش مالیات مستغلات برای احداث خانه های ارزان، تاسیس بانک ساختمانی برای نقشه برداری وتقسیم اراضی وخانه ودادن وام مسکن، تعدیل اجاره بها
درحوزه امور بهداشتی: استخدام پرستاران فارغ التحصیل – تاسیس بنگاه کل دارویی
چنانکه ملاحظه می شود دکتر مصدق به مسایل مهم واساسی توجه دارد و اولین لایحه به کشاورزی وکشاورزان و دومین به کارگری و کارگران اختصاص دارد و در هر دو نه تنها به بهبود زندگی و تامین اجتماعی انها بلکه به مشارکت آنها در تصمیم گیری ها تاکید دارد .
اما دریغا که شاه ضعیف وزبون شعور و جرات و شهامت بهره گیری از این شرایط و رها کردن خود از بند طلسم استعمار انگلستان نداشت و همچنان در تداوم اطاعت وخیانت ابزار ذلیل و حقیر کودتای بیگانگان علیه جنبش بزرگ و موفق ملی و دولت ملی ورهبر مسلم و شایسته آن شد که همه دست آوردهای مبارزه درخشان ملی را به باد دادند وهنوز دچار آثار وعواقب شوم آن هستیم
سایت مصدق :
آقای شاهنده برخی معتقدند که دکتر مصدق با قبول پیشنهاد بانک جهانی برای اداره موقت امور نفت تا حل اختلاف درمورد - خسارات - ازجمله بلوکه کردن مبلغی به عنوان تامین خسارات می توانست از بروز کودتا جلوگیری کند. نظر شما چیست؟
علی شاهنده:
من مطلقا این نظریه را قبول ندارم . صرفنظر از اینکه دلایل و مدارک همه حاکی است که شرکت نفت (دولت انگلستان) تنها به سرنگونی دولت مصدق می اندیشید. با اینکه روشن شده است پیشنهاد بانک انگلیس مبتنی بر تبانی با دولت انگلستان بود، ابتدا دولت مصدق پیشنهاد بانک مذکور را قبول کرد اما بانک مزبوربنا برهمان تبانی قبلی ناگهان دخالت خود را مشروط به نمایندگی داشتن از دو طرف ، دولت ایران و شرکت نفت (دولت انگلستان)، کرد که قبول آن ازسوی دولت ایران به معنای روشن و آشکار قایل شدن حق برای شرکت نفت (دولت انگلستان) در صنعت نفت ایران بود که با قانون ملی شدن صنعت نفت در تضاد آشکار و موجب پایمال کردن آن قانون بود و طبعا مصدق در مقام نخست وزیر قانونی کشور نیز ق قبول چنین پیشنهادی نداشت و خود نیز این توضیح را در مجلس شورای ملی بیان کرد. برای تبانی بانک حهانی همین بس که پس از انکه شرکت نفت و دولت انگلستان ناگزیر ظاهرا به قبول قانون ملی شدن صنعت نفت تن داد و درپی سرنگونی دولت مصدق بر آمد دیگر بانک مذکور گامی پیش ننهاد
سایت مصدق :
می گویند موفقیت کودتای مرداد 32 به سبب این بود که پشتیبانی مردم از دولت دکتر مصدق سست شده بود وگرنه مانند 30 تیر سال1330 مردم به خیابان می ریختند مانع موفقیت کودتا می شدند. پاسح شما به این طرز استدلال چیست؟
علی شاهنده:
بگمان من این نظریه اگر مبتنی برسوءنیت نباشد مبتنی بر اشتباه است. پشتیبانی مردم بهیچوجه کاهش نیافته بود منتها مقایسه، یعنی مقایسه 30 تیر و 28 مرداد مطلقا نادرست است و ترفندی است برای توجیه کودتا وابزاری دردست سینه چاکان سلطنت تا صورتک مضحک «قیام» به آن بزنند اما چهره سلطنت درایران وبویژه سلطنت پهلویها چنان رسوا وبی آبرواست که با این تقلبها وقازوره مالیدنها کسب آبرو نمیکند. باری برای مقایسه دو چیز یا پدیده باید ملاک ومنشا و ریشه آنها یکی باشد و درمورد رویداد30 تیر و28 مرداد وحدت ملاک وموضوع وجود ندارد :
سی تیر سال 31 دولت مصدق به دلیل تن ندادن شاه به اصول مشروطیت و واگذاری اتتخاب وزیرجنگ (که جزو دولت است) به رئیس دولت (دکتر مصدق) استعفا داده وشاه قوام السلطنه را به نخست وزیری گماشته است . بنابراین دولت، دولت قوام السلطنه است وقیام مردم علیه دولت حاکم است برای بازگرداندن دولت مصدق . مساله کاملا روشن است و هدف روشن
روز 28 مرداد دولت، دولت دکتر مصدق است و شهربانی برگزیده دولت مصدق و ارتش نیز با رئیس ستادی برگزیده دولت مصدق. ممانعت از بی نظمی و جلوگیری از تظاهرات مشتی اوباش و چاقو کش و روسپی و پاانداز با شهربانی دولت است. مردم چرا باید به خیابان بریزند و در حقیقت به جای شهربانی انجام وظیفه کنند؟ یا مانع دخالت ارتش شوند؟ این خود عصیان علیه دولت بود و دخالت در کار دولت و ایجاد آشفتگی و ممانعت از انجام وظیفه شهربانی و اگر دولت در مواردی از بی لیاقتی ویا سستی ماموران خود برخورد میکرد میتوانست آنها را عوض کند یا حتی اگر با شرایط بسیار خطرناکی مواجه میشد، میتوانست به مردم ندا دهد که به خیابانها بریزند و دولت خودرا در برابر دشمن حمایت کنند ومسلما یک اشاره از سوی دکتر مصدق کافی بود که همه مردم به خیابان بریزند. اما چنین اشاره ای نشد و لذا به میدان نیامدن مردم دلیل بر کاهش پشتیبانی از مصدق نبود بلکه بلاتکلیفی بود
چنانکه روشن است این دو مورد شرایط مقایسه مطلقا حاکم نیست ونریختن مردم به خیابان ومقابله با کودتا مولود کاهش هواداری مردم از دکتر مصدق نبود.
چنانکه اوراق تاریخ ما از آن به بعد آکنده از تجلیل مصدق وهواخواهی از او و محکوم کردن کودتای 32 و نثار ننگ و نفرت به شاه است .
اما چرا روز 28 مرداد32 مصدق مردم را به دفاع از دولت نخواست و حتی جبهه ملی و یا احزاب نیز ندائی به مردم ندادند مورد گفتگوی بسیار قرار گرفته و به هرروی درفرصت مصاحبه نیست . اما به گمان من موفقیت کودتا نه محصول تظاهرات مشتی اوباش وچاقوکش وروسپی و پاانداز بلکه خیانت سرتیپ دفتری رئیس شهربانی بود که گرچه خویش نزدیک مصدق بود اما درپنهان با کودتاچیان رابطه داشت و به توصیه آنها صبح روز 28 مرداد با بهره گیری از همین خویشاوندی وابراز احساسات دروغین نزد مصدق حکم ریاست شهربانی خود را از او گرفت و سپس نه تنها از اوباش و مزدوران جلو نگرفت بلکه هم دست آن ها را باز گذاشت وهم خود به کمک به آنها برخاست و ماموران شهربانی را به کمک به آنها واداشت وحتا به ارتشیان ضد مصدق و جزو دارودسته کودتاچیان هم امکان حضور و فعالیت داد. و به گمان من مصدق تا بعد از ظهر که رادیو تهران به تصرف تظاهر کنندگان در آمد، با اعتماد به رئیس شهربانی خود و رئیس ستاد ارتش از اوضاع بی خبر ماند
سایت مصدق :
طرز استدلال دیگری وجود دارد که میگوید به هر روی مصدق در برابر خطر کودتا می توانست به سازشی در باره ملی شدن صنعت نفت با قدرت های بزرگ تن دهد و با اعتمادی که مردم به او داشتند به مردم بقبولاند. نظر شما به غنوان کوشنده قدیمی جنبش ملی در این رابطه چیست؟
علی شاهنده:
به گمان من اگر دکتر مصدق بطور روشن در برابر اولتیماتوم دولت های انگلستان، آمریکا برای انتخاب آلترناتیو بین ملی شدن صنعت نفت وکودتای انگلیسی آمریکایی قرار میگرفت به احتمال بسیار زیاد با طرح دربرابر مردم یا به سازشی دست می زد . یا استعفا می داد اما مصدق چنین اولتیماتوم رسمی دریافت نکرده و رسما در مقابل چنین انتخابی قرار نگرفته بود
چنین کودتایی در درون یک رابطه منطقی علیت قابل پیش بینی بود و مسلما دولت های بزرگ امریکا و انگلیس چنین آرزویی داشتند، اما تحقق این آرزو مشروط به همکاری عوامل خودفروخته داخلی که در راس آنها شاه بود. اما برای تمکین شاه به چنین توطئه ای نه تنها دلیلی وجود نداشت بلکه دلایل منطقی کافی بر زیر بار نرفتن شاه به چنین توطئه ای بود. دولت مصدق سلطنت مشروطه را به رسمیت می شناخت و حتی هوادار آن بود. بنابراین از سوی دکتر مصدق خطری برای سرنگونی سلطنت او نبود بلکه اقدامات و رفتار دولت مصدق همه در تحکیم سلطنت او وحتی کسب اعتبار و احترام برای سلطنت اوبود. شاهان پهلوی همواره از تصمیم دولت انگلستان به تغییر آنها نگران بودند و شاه همواره از این ترس به همه تحمیلات آنها گردن می نهاد و ضمنا کشور با وجود ثروت فراوان نفت به سبب غارتگری شرکت نفت در فقر و فاقه بسر می برد و ازامکانات مالی برای نوسازی و صنعتی کردن و رونق کشاروزی محروم بود. با ملی شدن صنعت نفت این ثروت عظیم به صاحب اصلی آن ملت ایران می رسید و کشور به سوی آبادانی و عمران می رفت و شاه، شاه کشوری مرفه، ثروتمند، آباد و ملتی مستقل و آزاد می شد سرافرازی نصیب شاه می شد، بنابراین هیچ دلیل منطقی قابل پیش بینی نبود که این شاه بزدل خائن در اطاعت امر بیگانگان تن به ذلت عاملیت و کودتا بدهد و چنین دولتی را سرنگون کند
سایت مصدق :
فکرمیکنید درماه های آتی احزاب وجنبش ملی درکل، بویژه باتوجه به استقبال واعلام حمایت گسترده وپیامهای شخصیت هاواحزاب ورسانه ها از داخل وخارج ازکشوراز این بزرگداشت، میتوانند حول محور اندیشه وراه مصدق در حوادث داخل کشور نقش ایفا کند ؟
علی شاهنده:
مسلما. چنانکه بخلاف بیرون ازایران که دراین متجاوز از بیست سال با وجود شرایط مناسب وامکانات بسیار هیچ سازمان قوی و کارآمد وتاثیر گذاری از ایرانیان و از جمله هواخواهان دکتر مصدق با مدعای دلبستگی به راه ورسم او نتوانسته شکل بگیرد و نقشی موثر در مبارزه علیه نظام حاکم بر ایران و استقرار حاکمیت ملی ایفا کند، در درون ایران از ابتدای جنبش علیه نظام نامردمی کنونی رهبری معنوی دکتر مصدق درمقام مظهر اصیل وصمیمی وفداکار مبارزه برای دستیابی به حاکمیت ملی غالب بوده و نام او در کنار شعارهای نهضت ملی، (استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی) فریاد میشده و بهمین سبب دارودسته ملایان برخوردی کینه توزانه با نام و یاد او داشته و دارند. چنانکه هنوز این جنگ وستیز ادامه دارد وهمچنان در تظاهراتی که به هربهانه دراعتراض به تبهکاری های نظام حاکم برپا میشودعکس مصدق در دستها افراخته میشود و نام او برزبانها فریاد وهجوم و حمله مزدوران سرکوبگر نظام در سرکوبی ددمنشانه تظاهرکنندگان
ازاین روست که مسلم میدانم بزرگداشت مصدق ازسوی ایرانیان دور از وطن برای هموطنان ما درایران طنین صدائی آشنا، ندائی به هم آوائی و همدلی است و پیامی بسیار دلگرم کننده برای پایداری در مبارزه وپیکار در راه آزادی. اما آیا میتوان امید داشت که این « بزرگداشت» خود نیز این پیام رادریافت کند و بکار بندد و از هواخواهان صدیق وراستین آرمانهای انسانی او و راه و رسم او در صداقت و پایداری و شهامت وگذشت و فداکاری، اگر نه سازمان، دستکم هسته فعالی که بتواند «حول محوراندیشه و راه مصدق درحوادث خارج و داخل کشور نقش ایفا کند» بوجود آورد؟ مسلما درچنین صورت است که به رسالت خود پاسخ شایسته میدهد
سایت مصدق :
آقای شاهنده بینهایت ممنونم از اینکه وقتتان را در اختیار این سایت گذاشتید